تک لینک...لینکهای داغ

تک لینک...لینکهای داغ

میهن لینک،میهن دانلود،آسان دانلود،سرزمین دانلود،جوک خفن،کلیپهای خفن،جوکهای 18+،کارت شارژ رایگان،کارت شارژ رایگان ایرانسل،کارت شارژ رایگان همراه اول-در صورت تمایل به تبادل لینک ابتدا ما را با نام تک لینک لینک کنید سپس در بخش نظرات اعلام کنید تا لینک شوید.
تک لینک...لینکهای داغ

تک لینک...لینکهای داغ

میهن لینک،میهن دانلود،آسان دانلود،سرزمین دانلود،جوک خفن،کلیپهای خفن،جوکهای 18+،کارت شارژ رایگان،کارت شارژ رایگان ایرانسل،کارت شارژ رایگان همراه اول-در صورت تمایل به تبادل لینک ابتدا ما را با نام تک لینک لینک کنید سپس در بخش نظرات اعلام کنید تا لینک شوید.

خروج اسکلت نوزاد 36 ساله از بدن زن هندی

اخبار حوادث - پزشکان در یک عمل جراحی نادر بقایای اسکلت یک نوزاد نارس را پس از 36 سال از بدن یک زن هندی خارج کردند.

به گزارش آسمان خبر ، در سال 1978 میلادی یک زن 24 ساله هندی ساکن ایالت «مادیاپرادش» در مرکز هند از سوی پزشکان خبر ناراحت‌کننده‌ای دریافت کرد. آنها به وی گفتند که دچار حاملگی خارج رحمی شده است. در این نوع حاملگی، تخمک بارورشده در جایی غیر از دیواره رحم کاشته می‌شود و در این حالت جنین در خارج از رحم رشد می‌کند.

 


 کسب درآمد عالی از اینترنت!به عنوان شغل دوم!حتما ببینید!

پزشکان پس از مشاهده این وضعیت به این زن اعلام کردند که باید هرچه سریعتر تحت عمل جراحی قرار گیرد تا جنین از بدن وی خارج شود. وحشت از عمل جراحی و رفتن زیر تیغ باعث شد که این زن به جای جراحی، درمان خود را در یک بهداری در روستای محل سکونتش دنبال کند و در آن زمان پس از گذشت چند ماه دردهای این زن از بین رفت.

به گزارش آسمان خبرا به نقل از سایت اینترنتی «ویک»، اما پس از 36 سال، این زن که اکنون 60 سال دارد اخیرا در شکم خود دچار دردهای مکرر شده بود. پس از مراجعه به پزشک و انجام آزمایشات مختلف پزشکان متوجه وجود توده‌ای در بدن وی شدند که مشخص شد این توده اسکلت یک نوزاد مرده است و بلافاصله تیمی از پزشکان و جراحان بیمارستان «ناگپور» در یک عمل جراحی نادر این اسکلت این نوزاد مرده 36 ساله را از بدن این زن خارج کردند.

شوهرم با دوستان وایبری​ اش به خانه می​آید! استخدام رسمی در شرکت معتبر با ماهانه 1500000تومان حقوق پایه و بیمه

وارد خانه شد. چند ساعتی منتظرش بودم. می‌خواستم درباره تغییر رفتار پسرمان با او حرف بزنم، اما تصمیم داشتم اول بگذارم کمی استراحت کند و بعد حرفم را بگویم. با آمدنش حال و هوای خانه تغییر کرد. یک سلام بلند و یک روی مهربان.

همیشه همین‌طور به خانه می‌آید. من هم به استقبالش رفتم. از بوی غذا گفت که هوش از سرش برده و من هم با خنده گفتم باید دو ساعتی صبر کند. چند کلامی بیشتر حرف نزده بودیم که صدای زنگ وایبرش آمد و او با عجله موبایلش را از جیب بیرون آورد و همان‌طور که با من حرف می‌زد، به خواندن پیام مشغول شد، اما نمی‌دانم چه چیزی در پیام نوشته شده بود که به وسط جمله نرسیده، آخرش را نقطه‌چین گذاشت و روی نزدیک‌ترین مبل نشست و شروع به خواندن کرد. 

چند وقتی است کل معاشرت ما همین چند لحظه ورود او به خانه است تا قبل از این‌که به وایبر وصل شود، قبل از این‌که برود سراغ پیام‌هایش در شبکه‌ های اجتماعی دیگر.

 

ادامه مطلب ...